فرشته کوچکم

سیسمونی

     عزیزم هر روز منتظرتم تقریبا بیشتر وسایلتو خریدم .واسه تخت و کمدتم رفتیم آپادانا با مامان ناهید.گل دختری مامانی اصلان صورتی دوس نداره واسه همین واست آبی فیروزه ای انتخاب کردیم. فرش و آباژور برچسب دیواریشم با ست خودش خریدیم.قرار خرداد ماه واسمون بیارنش گلم.مبارک باشه عزیزم تاب برقی صندلی غذاتو با رورءکت با ساک حمل..... بقیه اسبابتو از مغازه ozdilk خریدم کلیم واست لباس گرفتیم کلی واسه هر وسیله که می خریم ذوق میکنیم قربونت برم انشالا که سالم بیای دنیا و خودتم بپوشیو ذوق کنی مامانی عاشقته وروجک کوچیکم ...
10 مرداد 1392

نوار قلب

   گل دخترم دیروز و امروز احساس کردم کمتر تکون می خوری. خیلی نگرانت شدم عزیزم.   با مامان ناهید و بابا اسد رفتیم پیش دکترت تنها رفتم مطب اما چون دکترت دوست مامان ناهیده هیج وقت تو نوبت نمی مونم و هر زمان برم نوبت منه.آخه دکتر صدیق و مامان ناهید همسفر مکه بودن با هم و اونجا دست خواهری دادن.رفتم چیش دکترت وقتی گفتم تکونت کمه نگران شد و گفت برم خونه یه عالمه شام با چیزای شیرین بخورم یه ساعت به راست بخوابم ببینم جقدر تکون میخوری باید ٤ تا تکون محکم میخوردی تو یه ساعت.شب کباب با کلی آب میوه  خوردم و به سمت راست خوابیدم اما گلم تکون میخوردی اما خیلی ضعیف فرداش دکترت گفت باید نوار ق...
10 مرداد 1392

ویار

           دختر گلم هر هفته ٤ شنبه شبا با بابایی میری تو سایت نی نی سایت و هفته          مربوط به تو رو می خونیم کلی واست ذوق می کنیم که داری بزرگتر میشی گلم         کلی منتظرتم عزیزم.راستی بهت نگفتم مامانی چی دوست داره بخوره اوایل که         هنوز نمی دونستم تو وجودمی اوایل مهر بود و شدیدا دلم هلو می خواست که        هلو زیاد دیگه نبود تا زمانیکه مامانی فهمید یه جوجوی ناز داره که همه دیگه واسه      ...
6 خرداد 1392

صدای قلب

            دختر گلم اولین بار که بابایی صدای قلبت شنید ٢٩/١٠/٩١ بود.مامانی سرما خورده          بود با بابایی رفتیم دکتر.دکترت اول منو معاینه کرد بعد صدای قلب کوچیکتو گوش داد که          به دکترت گفتم میشه باباشم بیاد صدای قلبشو گوش بده که گفت بیاد اما گل دخترم         کلی واسه بابایی خودتو لوس کردی هر کاری کرد صدای قلبتو نمی ذاشتی بابایی          بشنوه.کلی باهات کلنجار رفت تا صدای قلبتو شنید بابایی.بابایی ک...
31 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

                  عزیزم هفته ١٣ بارداری رفتم سونو واسه سلامتت امیدوار بودم جنسیتتم                   بگن از نظر سلامت سالم بودی خدا رو شکر اما جنسیتت مشخص نشد                     عزیزم اما مامانی صدای قلب کوچیکتو شنید کلی خوشحال شدم عین                   ...
30 ارديبهشت 1392

تعیین جنسیت

        عزیز مادر دکترت گفته بود هفته ١٦ برای سلامتت برم آزمایش بدم.من اول   رفتم آز بعد رفتم سونو. تا ساعت١١نوبتم نشد تو این فاصله با بابایی رفتیم بلال خوردیم آخه جدیدن بلال خیلی دوست دارم.وقتی رفتم سونو اولین خبرش دختر  بودن تو بود عزیزم کلی مامانی ذوق کرد آخه عاشق دختر بودیم همه.اومدم   فورا به بابایی گفتم.مامان ناهید با بابا اسد ودایی آرمین و معین شمال  بودن مامان ناهید ز زد به اونم خبر دادم وای نمی دونی چقدر خوشحال شد گلم به دایی ومعین نگفته بودو کلی اذیتشون کرده بود.فردا صبح به مادر جون ز زدم و خبر دادم مادرم کلی خوشحال شد عزیزم. همه منتظ...
30 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

دختر گلم می دونم دیر شروع کردم واسه نوشتن آخه مامانی کارمنده و بعد ظهر ها یا بیرونم یا خیلی خستم.گلم حدود ٣٨ روز دیگه به تشخیص دکترت دنیا میای. با وجودی که خیلی دلم می خواد زود زود بغلت کنم اما نمی خوام زود تر دنیا بیای بمون مامانی روز خودت بیا.از خدا می خوام یه دختر سالم و زیباو باهوش باشی عزیزم
29 ارديبهشت 1392
1